حرف دلم(◡‿◡✿)
دنیای تو رنگارنگ است
و دنیای من سیاه
انتخاب سختی نیست...
یک رنگیه من به همه دنیای تو
خدایـــــــــــــــا وقتی دلت میگیره چیکار میکنی؟؟
میری یه گوشه میشینی و گریه میکنی؟؟
هی با نگات بازی میکنی که یادش بره میخواسته گریه کنه؟؟
یه لیوان آب میخوری که بغضت و بفرستی پایین؟؟
یادت میاد که خدایی و همیشه باید تنها باشی؟؟؟
خدایا نمیدونی من این روزا چقدر خدا بودم......
گيرم که باخته ام !!!
اما کسي جرات ندارد به من دست بزند يا از صفحه بازي بيرونم بيندازد،
شوخي نيست من شاه شطرنجم !!!
تخريب مي کنم آنچه را که نمي توانم باب ميلم بسازم...
آرزو طلب نميكنم، آرزو ميسازم... ...
لزومي ندارد من هماني باشم که تو فکر مي کني ،
من هماني ام که حتي فکرش را هم نمي تواني بکني ...
زانو نمي زنم، حتي اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد !
زانو نمي زنم، حتي اگر تمام مردم دنيا روي زانوهايشان راه بروند
وقتی بآ من دعوات میشـﮧ ...
انتظار نداشتـ ـﮧ بآش بیآم منت ڪشے...
من برای بستن بند ڪفشآم...
پآهآمو میآرم بالا...
خــــــــم نمیشم جونم...
بعضــــے وقتــــا سڪـــوتـــــ میڪنــے...!
چوטּ اینقدر رنجیدے ڪــہ نمــے خواے حرفـے بزنـے ..!
بعضــــے وقتــــا سڪـــوتـــــ میڪنــے..!
چوטּ واقعاً حرفـے واســہ گفتن ندارے ..!
گاه سڪـــوتـــــ یــہ اعتراضــہ ..!
گــاهــے هم انتظار ..!
اما بیشتر وقتــــا سڪـــوتـــــ واســہ اینــہ ڪہ
هیچ ڪلمــہ اے نمـے تونــہ
غمـے رو ڪــہ تو وجودت دارے ، توصیفـــ ڪنــہ
باران بهانـ ـﮧ است....
آسمان را هوسـ ـﮧ بوسـ ـﮧ زدن برخآک است...
چـ ـﮧ دعایــــے بهتر....
که خدا پنجره اـے روبه اتاقت باشد...
عشق محتاج نگاهت باشد...
عقل لبریز زبانت باشد...
و دلت وصل خدایت باشد....
دلم ..........
تنگه...
دلم خونه...
شکسته...
سیاهه...
عجب جونی داره..!
چرا نمیمیره..؟
چرا با این که هر دفعه میزننش زمین باز..
اعتماد میکنه؟
تکیه میده؟
دل میبنده؟
چرا...؟
خستم..چرا خسته نمیشه..؟
لبریزم از..
حسرت..
دلتنگی..
گاهی تنفر..
از خودم..!
از اون..!
از زندگی..!
بغضم دریاست..
چی بگم غیر از این که..
خدایا..کمکم کن..